English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2264 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ganger U مسافر پیاده
wayfarers U مسافر پیاده
foot passenger U مسافر پیاده
wayfarer U مسافر پیاده
administrative landing U پیاده شدن اداری
on foot U به صورت پیاده
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
microcode U کنترل دستورات ALU که به صورت نرم افزار سخت افزاری پیاده سازی شده است
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
pick up U سوار کردن مسافر
take on U مسافر سوار کردن
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
dismantled U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
pad U پیاده سفر کردن
setting out U پیاده کردن نقشه
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantles U پیاده کردن موتور
dismount U پیاده کردن یا شدن
dosmount command U فرمان پیاده کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
disassembly U پیاده کردن موتور
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
staking U پیاده کردن مسیر
dismantled U پیاده کردن موتور
pedestrianised U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
dismantle U پیاده کردن موتور
pedestrianizes U پیاده روی کردن
dismantling U پیاده کردن موتور
pedestrianizing U پیاده روی کردن
pads U پیاده سفر کردن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
removable U قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
travelers U مسافر
on the road U مسافر
traveller U مسافر
pilgrims U مسافر
traveler U مسافر
lodgers U مسافر
trippers U مسافر
tripper U مسافر
lodger U مسافر
roomer U مسافر
travellers U مسافر
peregrinator U مسافر
viator U مسافر
pilgrim U مسافر
farer U مسافر
passenger U مسافر
passengers U مسافر
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
passage money U کرایه مسافر
fares U کرایه مسافر
stow away U مسافر قاچاق
faring U کرایه مسافر
stowaways U مسافر قاچاق
stowaway U مسافر مخفی
stowaway U مسافر قاچاق
westbound U مسافر مغرب
shipper U مسافر کشتی
stowaways U مسافر مخفی
fare U کرایه مسافر
spacemen U مسافر فضایی
fared U کرایه مسافر
hares U مسافر بی بلیط
hare U مسافر بی بلیط
spaceman U مسافر فضایی
trekker U مسافر باگاری
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
birds of passage U مرغان مهاجریا مسافر
peregrine U ازخارجه امده مسافر
baggage U بار و بنهء مسافر
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
mess kit U جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear U جعبه فروف سرباز یا مسافر
car passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger U مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
waybill U خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
limited train U قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
cabstand [American E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] U توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
voyagers U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
invoice U صورت کردن
list U صورت کردن
invoicing U صورت کردن
invoices U صورت کردن
invoiced U صورت کردن
roster U وارد صورت کردن
rosters U وارد صورت کردن
to strike off the rolls U از صورت حذف کردن
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
scheduled U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1some services are not in full force
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com